اینجا کجاست؟

انگار فقط زنبیل گذاشتم و رفتم تا... 

نه هستم. 

دوست داشتم اینجا یه جور دیگه باشه.دلم می خواست فضای اینجا برام مانوس باشه.همونجور خواستنی که دل کندن ازش سخت باشه، مثل نیمه شبهای تنهایی ، 

 مثل سکوت،  

مثل صدای دریای طوفانی،  

مثل رویا، 

 مثل لذت نوشیدن چای داغ با طعم هل ( شاید هم دارچین یا گل محمدی یا حتی بهارنارنج دوست داشتنی خودم) اون هم دم غروب وقتی هوا داره تاریک می شه زیر پنجره ی باز اتاق که آغوشش رو باز کرده برای سوز و سرمای هوای بیرون،  

مثل لذت حس کردن نم نم بارون روی صورتت،  

مثل کیف کردن از شنیدن صدای شر شر بارون... 

اینجا نه لینک می ذارم نه نظر خواهی.اینجا مال خودمه ، فقط مال خودم. 

مال دوست داشتنی هایی که کسی نمی تونه ازم بگیرتشون. 

مال غصه هایی که کسی نمی تونه به خاطرشون منو به تحمل کردن دعوت کنه. 

مال اشکایی که کسی نمی تونه جلوی ریختنشون رو بگیره. 

مال خنده ها و قهقهه هایی که کسی نمی تونه به خاطرشون محکومم کنه.    

مال دلتنگی هام. 

مال خاطراتم...